- .۱لازم: فعلی است كه معنی آن در خود فاعل پایان پذیرد

مثال: قامَ علی، أَثمَرَتِ الشَّجَرَةُ.

- ۲متعدی: فعلی است كه معنی آن از فاعل درگذرد و به مفعول برسد

مثال: بَرَیْتُ القَلَمَ، عَدَلتُ بِكَ اِلی الخیرِ (تو را به كار خیر میل دادم)

فعلهایی كه در معانی زیر به كار رود، لازم خواهند بود.

- ۱طبیعت و غریزه: شَجُعُ، جَبُنَ

- ۲هیئت: طالَ، قَصُرَ

- ۳رنگ: زَرِقَ، دَكِنَ، سَوِدَ

 ۴عیب یا زیور: عَوِرَ(یك چشم شد)، عَرَجَ(پایش لنگ شد)، غَیِدَ(كشیده گردن و نرم تن است)

- ۵پاكیزگی و آلودگی: طَهُرَ، دَنِسَ(آلوده گشت)،قَذُرَ (پلید و ناپاک گشت

۶تهی بودن و انباشتگی: فَرَغَ و شَبِعَ (انباشته گشت

- ۷برخی از عوارض طبیعی: غَضِبَ، مَرِضَ.

فعلهایی كه در وزنهای زیر به كار می روند، همواره لازم هستند.

- ۱فَعُلَ، یَفعُلُ مثال: خَشُنَ، یَخشُنُ، كَرُمَ، یكرُمُ

- ۲إِنفَعَلَ، یَنفَعِلُ: إِنكَسَرَ، یَنكَسِرُ

تَفَعلَلَ، یَتَفَعلَلُ: تَزَلزَلَ، یَتَزَلزَلُ، تَذَبذَبَ، یَتَذَبذَبُ (دو دل و سرگردان شد.)

- ۴إفعَلَّ یَفعَلُّ إسوَدَّ، یَسوَدُّ، إحمَرَّ یَحْمَرُّ

 ۵إفعَلَلَّ یَفعَلِلُّ إقشَعَرَّ، یَقشَعِرُّ (لرزید)، اِكْفَهَرُّ، یَكفَهِرُّ (تیره گشت 

6- ۶إفعَنلَلَ یَفعَنلِلُ إحرَنجَمَ، یَحرَنْجِم ُ(انبوه گشت)، إقعَنسَسَ یَقعَنسِسُ(به عقب بازگشت)

- ۷إفعالَّ، یَفعالُّ: إحمارَّ، یَحمارُّ

هر فعلی كه در معنی «مطاوعه» به كار رود نیز لازم است. (معانی ابواب) (بابهای انفعال و تفعّل و افتعال و تفاعل) جَمَعْتُهُ فاجْتَمَعَ، جَمَّعتُهُ فَتَجَمَّعَ. (دو فعل«اجتمع» و «تَجَمَّعَ» لازم هستند.)

فعل متعدی:

بی واسطه: ضَرَبْتُ زَیْداً، بَرَیْتُ القَلَمَ

با واسطه:

متعدی نمودن فعل لازم:

حرف جر: عَدَلْتُ بِكَ اِلی الخَیر.

باب افعال: أكرِمُوا الكُرَماءَ.

تضعیف عین الفعل: باب تَفعیل : وَ قِّرُوا کِبارَکُم (ارج بنهید بزرگانتان را)

راههای متعدی كردن فعل لازم در هر فعلی به كار نمی رود. مثلاً «جَلَسَ» با حرف جرّ متعدی نمی شود، بلكه با همزه باب افعال متعدی می شود.

جَلَسَ الطالبُ علی الكرسی (لازم)

اُجلَسَ الأسِتاذُ الطالبَ علی الكرسی (متعدی)

گاهی به ندرت یك فعل به هر سه شیوه متعدی می شود مثل: رَجَعَ «أرجَعْتُهُ» «رَجَّعتُهُ» و «رَجَعتُ بِهِ»

یك فعل گاهی ممكن است لازم و زمانی هم متعدی به كار می رود. سَفَحَ الدَّمُ (خون ریخت)، سَفَحََ الدَّمَ. (خون را ریخت)

فعل متعدی:

معلوم: فعلی است كه فاعل آن، همراه آن به كار رفته باشد. كَتَبَ محمدٌ

مجهول: فعلی است كه فاعل آن در كلام نباشد و مفعول به جای آن نشسته باشد. قُرِیءَ الدرسُ، كُتَبِتْ رسالةٌٌ

تبصره: تنها فعل ماضی و مضارع به صورت مجهول به كار برده می شود.

 

 

 

طبقه بندی: زبان عربی،