اسم (مقصور . ممدود . منقوص )
مقصور : اسمی است که حرف آخر ان ( الف)باشد ، مانند:هُدَی
.عَطشَی. موسَی . عصا . دنیا
اسم ممدود : اسمی است که اخرآن ( اء ) باشد؛ مانند: صحراء .
خضراء . عاشوراء . أربعاء
نکته : (الف) در اسم ممدود همیشه زاید است؛ بنابراین به کلماتی همچو :
ماء . داء ممدود نمی گویند.
منقوص: اسمی است که در اخر ان ( ی ماقبل مکسور ) باشد.مانند: القاضِی .
الکافِی. الراضِی
اعلال در فعل معتل مثال
الف) اعلال در فعل معتل مثال:
تعريف:
معتل مثال فعلي است كه اولين حرف اصلي آن (فاء الفعل) از حروف عله
باشد. مانند: وَعَدَ، يَسِرَ.
توجه: از ميان سه نوع اعلال فوق، معتل مثال تنها داراي اعلال به حذف
مي باشد (اَنهم تنها در مضارع و امر).
|
اعلال در مثال |
در ماضي |
هيچ نوع اعلالي ندارد: وَعَدَ … |
|
در مضارع |
اعلال به حذف: وَعَدَ ¬ يَوْعِدُ ¬ يَعِدُ |
|
در امر |
اعلال به حذف: وَعَدَ ¬ تَعِدُ ¬
عِدْ |
توجه: در 14 صيغه فعل معتل مثال هيچگونه اعلالي صورت نمي گيرد و
مانند يك فعل سالم صرف مي شود. اما در مضارع و امر آن اعلال به حذف حرف عله صورت
مي گيرد.
توضيح:
1- از مصدر ثلاثي مجرد مثال واوي كه بر وزن (فِعْل) است، واو حذف مي
شود و به جاي آن (تاء تأنيث) به آخرش اضافه مي گردد. مانند: وِعْد¬ عِدَة. و گاهي
بعد از حذف (واو) عين الفعل مفتوح مي شود. مانند: سَعَة (وَفْر، وِرد، وِزر استثناء
مي باشند).
2- اگر مضارع مثال واوي، مكسور العين (بر وزن يَفْعِلُ) و يا داري
حرف حلق و مفتوح العين باشد، واو از آن و از فعل امر حذف مي شود. مانند: يَوْعِدُ ¬
تَعِدُ ¬ عِدْ
3- در مصدر مثال واوي بابهاي افعال و استفعال، واو ساكن ما قبل مكسور
تبديل به (ي) مي شود. مانند: اِوْجاد ¬ ايجاد / اِسْتِوضاح ¬ استيضاح.
4- در مثال يايي، حرف عله (ي) ساكن ما قبل مضموم تبديل به (و) مي
شود. مانند: اُيْمُن ¬ اُومُن.
GetBC(36);
|
فعل ناقص |
|
3- از فعل ناقص (اعم از «واوي» يا «يايي») هنگامي كه «واو» ضمير جمع
مذكر، يا «ياء» ضمير مفرد مونث مخاطب به آن مي پيوندد. رَمَيُوا← رَمُوا
يَرْميُونَ← يَرمُونَ تَرْمِيینَ← تَرْميِنَ تَدعُوِينَ←
تَدْعيِنَ
• توضيح: به عبارت ديگر مي شود گفت «ضمه و كسره» بر حرف عله ثقيل
است. بنابراين حذف مي شود بعد از حذف حركت به علت التقاء ساكنين (قاعده1) حرف عله
حذف مي شود.
4- از آخر فعل ماضي ناقص مفتوح العين، هنگامي كه «تا» تأنيث
كشيده ساكن و ضمير مثناي غائب بدان بپيوندد. کَفَیَتَا← کَفتَا دَنَوَتا←
دَنَتَا
• توضيح: هر گاه حرف علّه متحرك ما قبل مفتوح باشد تبديل به
الف مي شود. در صورتي كه التقاء ساكنين پيش بيايد حرف علّه حذف مي شود.
كَفَيََتْ← كفاتْ← كَفَتْ دَنَوَت← دَنَات← دَنَتْ
5- از آخر اسم
نكره منقوص تنوين دار. داعِوٌ← داعٍ قاضيٌ← قاضٍ
• توضيح: در
اصل داعِوُنْ بوده، ضمه بر علّه ثقيل و حذف مي شود، به علت التقاء ساكنين حرف علّه
حذف مي شود. دَاعِون← داعِنْ← داعٍ قاضيُن ← قاضِينْ قاضِنْ ← قاضٍ
حذف «واو» 6- هرگاه فعل داراي شرايط زير باشد «واو» حذف مي شود.
• مثال واوي: وَصَفَ 2. مضارع آن بر وزن «يَفعِل» باشد. يَوْصِفُ
3.
معلوم باشد (مجهول نباشد).
4. چنانچه مضارع آن بر وزن «يَِفعَلُ» باشد. يكي
از حروف آن حرف حلقي (ء، هـ، ح، خ، ع، غ) باشد. وَصَفَ ← يَصِفُ وَصَلَ ←
يَصِلَ وَضَعَ← يَضَعُ وَسَعَ← يَسَعَ
حذف «واو» 6- هرگاه فعل
داراي شرايط زير باشد «واو» حذف مي شود. • مثال واوي: وَصَفَ 2. مضارع آن
بر وزن «يَفعِل» باشد. يَوْصِفُ 3. معلوم باشد (مجهول نباشد). 4. چنانچه
مضارع آن بر وزن «يَِفعَلُ» باشد. يكي از حروف آن حرف حلقي (ء، هـ، ح، خ، ع، غ)
باشد. وَصَفَ ← يَصِفُ وَصَلَ ← يَصِلَ وَضَعَ← يَضَعُ وَسَعَ← يَسَعَ
7- در مصدر فعل مثال واوي، هرگاه بر وزن «فِعل» باشد، «واو» حذف مي شود و
تاء تأنيث در آخر آنها افزوده مي شود. وِصْفْ← صِفَة وِعْد← عِدَة
وِثْق← ثِقَة • در صورتي كه مصدر بر وزن «فَعل» باشد «واو» حرف علّه به حال
خود باقي مي ماند. وَصْفْ وِعْد وَِضْع
اعلال به قلب اعلال
به قلب عبارت است تغییر شکل حروف علّه به یکدیگر: جاعَ، رَمَی، رَضِیَ،
نُوصِرَ، مُوقِنٌ که در اصل، جَوَعَ، رَمَیَ، رَ ضِوَ، ناصَرَ، مُیقِنٌ بوده اند.
« قلب واو به یاء» – در صورتی که « واو» ساکن پس از کسره قرار
گیرد. میراث!مِوْراث !مِوْزان میزان – « واو» در آخر کلمه که حرف پیش
از آن مکسور باشد. !رَضِوَ رَضِیَ دُعِیَ!دُعِوَ
3- در صورتی که
واو، لام الفعل صفاتی بر وزن «فُعْلَی» ( مؤنث أَفعل تفضیل) قرار گیرد.
عُلیا! دُنیا عُلوَی!دُنوَی (قُصوی= دورتر ( و حُلوَی= شیرین تر، از این
قاعده مستثنا هستند)
4- هرگاه فعل ناقص «واوی» باشد در مصدر باب های
«تَفَعُّل و تفاعُل» ضمه ما قبل آخر به کسره بدل شده و «واو» به «یاء» قلب می شود.
تَجَلِّی!تَجَلُّو تَسَلِّی!تَسَلُّو تعالِی!تَعالُو
تراضی!تَراضُو
5- در مصدر فعل اَجوف که « واو» میان حرکت کسره و «
الف» قرار گیرد. !صِوانَة صِیانة صیام! قیام، صِوام!قِوام همچنین جمع
اسمهای اجوف که عین الفعل مفرد آنها ساکن باشد. حیاض!حِواض
!حَوض ثیاب!ثِواب!ثَوب سیاط!سِواط!سوْط ریاض!رِواض!روض در چهار کلمه
«صِوان» و «سوِار» (هر دو مفردند) طِوال (جمع طویل) و قِوام (مصدر دوم باب مفاعلة)
اعلال صورت نمی گیرد.
قلب « یاء» به « واو» 1- یاء ساکن ما قبل
مضوم یُوْقِظٌ!یُیْقِظُ یُوسِرُ!یُیسِرُ
2- در صورتی که «یاء»
لام الفعل اسمی بر وزن «فَعْلَی» باشد فَتوَی!فتیَا !تَقیَا
تَقوَی
قلب «واو» و «یاء» به «الف» چنانچه « واو» و « یاء» متحرک و
حرف پیش از آنها مفتوح باشد آن دو قلب به « الف» می شوند. قامَ!قَوَمَ
سارَ!سَیَرَ باعَ!بَیَعَ دَعَا!دَعَوَ |
|
قلب « واو» ، «یاء» و « الف» به همزه هر اسم مفردی که حرف سوم آن حرف
مدّ (و – ا- ی) باشد و بر وزن « فعائل» جمع بسته شود حرف مدّ به همزه قلب می شود.
عرائس!عَروس رسائل!رِسالة فرائد!فریدة
نظائر!نظیر
قلب «واو» و «یاء» به همزه 1- پس از الف «فاعل»
ناوِم نائم! دائر!داوِر قائل!قاوِل
سائر!سایر طائر!طایر
2- در صورتی که «واو» و«یاء» در آخر کلمه و بعد
از الف زاید باشد. اِعطاء!اِعطای بقاء!بقای رضاء!رِضاو
صفاء!صَفاو
قلب و ادغام هرگاه «واو» و «یاء» در باب افتعال
فاء الفعل باشند. قلب به «تاء» و در «تاء» افتعال ادغام می شوند.
!اِوتَصََل اِتَّصل یًتَّصِلُ اِتّصال!اِتْتَصَلَ اِتَّسَرَ! اِتتَسَرَ
!اِیتَسَرَ یَتَّسِرُ اِتّسَار
قلب و ادغام هرگاه «واو» و «یاء» در
باب افتعال فاء الفعل باشند. قلب به «تاء» و در «تاء» افتعال ادغام می شوند.
اِتَّصل یًتَّصِلُ اِتّصال! اِتْتَصَلَ!اِوتَصََل اِتَّسَرَ یَتَّسِرُ
اِتّسَار! اِتتَسَرَ !اِیتَسَرَ
اعلال به اسکان 1- هرگاه « واو»
مضموم و «یاء » مکسور باشد و حرف پیش از آنها ، حرف صحیح و ساکن باشد حرکت آنها را
به حرف پیش از آنها می دهند و آن دو را ساکن می کنند. یَقُولُ!یَقْوُلُ
!یَز ْوُرُ یَزُورُ یَبِیعٌ!یَبیِعُ یَزِینُ!یَز ْیِنُ
2-
چنانچه حرکت «واو» و «یاء» فتحه باشد پس از نقل حرکت آنها به حرف ساکن پیش از آن،
آن دو را به «الف» قلب می کنند. یَهَابُ 2- چنانچه حرکت! یَخَافُ یَهیَبُ!
یُقَالُ یَخوَفٌ!یُقوَلُ «واو» و «یاء» فتحه باشد پس از نقل حرکت آنها به حرف ساکن
پیش از آن، آن دو را به «الف» قلب می کنند.
یُقَالُ!یُقوَلُ یَخَافُ!یَخوَفٌ یَهَابُ!یَهیَبُ
3- چنانچه
«واو» در آخر کلمه دارای ضمه و حرف پیش از آن «مضموم» باشد، همچنین «یاء» در آخر
کلمه مضموم و حرف پیش از آن مکسور باشد، در این صورت، «واو» و «یاء» تنها با حذف
حرکت آنها، اعلال می پذیرند. یَرجُو!یَرجُوُ
یَدعُو!یَدعُوُ یَرمِی!یَرمِیُ یُرضِی!یُرضِی
اسمهای اجوف
زیر اعلال نمی پذیرند: • اسم آلت: مِقوَد مِزوَد (انبان) (فاصله بین کلمات
بیشتر باشد) • أفعَل تفضیل: أَجوَد، أزیَد • صفت مشبهه ( أفعل وصفی):
أسوَد، أحوَر، أبیَض • أفعَل التَّعَجب: ما أطوَلَهُ، أطوِل بِهِ • مصدر
مرّه: قَومَة، نَومَة، لَومَة • مصدر نوع یائی:البیعه (نوع فروختن) النَِّیمة
(نوع خفتن) • اسامی در اعلال تابع افعالند، بنابراین هر فعلی که اعلال نشود،
اسمهای برگرفته از آن، نیز اعلال نخواهد شد. اسمهای برگرفته از آن، نیز اعلال
نخواهد شد. الحاوِِی از حَوَی یَحوِی المجاوِر از جاوَرَ
یُجاوِرُ المُبابِع از بَایَعَ یُبَایِعُ
خلاصه ای از قواعد
اعلال 1- حرف علّه متحرک ما قبل مفتوح تبدیل به «الف» می شود. قال!قَوَل
باعَ!بَیَعَ
2- هرگاه دو حرف ساکن کنار هم بیایند یکی از آنها حرف علّه
باشد. حرف علّه حذف می شود (التقاء ساکنین) قُلنَ!قُولنَ لم!لَم یَقُول
یَقُل
3- قاعده تجانس: هرگاه حرف علّه متحرک، و ما قبل ساکن باشد، حرکت
!حرف علّه به ما قبل داده می شود و خود حرف علّه متجانس می شود، (یعنی به تناسب
ضمه الف)! یاء فتحه !واو، کسره یٌقِیلُ ( باب افعال)!یُقوِلُ مقیم (
اسم فاعل باب افعال)!مُقوِم مٌقام (!مٌقوَم اسم مفعول باب افعال)
|
GetBC(35);
یکی از سوالاتی که همیشه مورد پرسش دانش آموزان بوده است این است
که در فعل های مضارع مثال که حرف عله حذف می شود از کجا می توان فهمید که این فعل
معتل و از نوع مثال است.
امّا چواب :
اگر به فعل های صحیح همانند یکتُبَ - یجلسُ – یذهب نگاه کنیم و آنها را
تلفظ نموده متوجه می شویم که حرف بعد از حرف مضارع همیشه ساکن است و با حذف حرف
مضارع 3 حرف اصلی به دست می آبید.
اما در فعل یَعِدُ با کمی دقت متوجه می شویم حرف ساکن بعد از حرف مضارع
وجود ندارد و با حذف حرف مضارع فقط 2 حرف اصلی به دست می آید. ودر مجموع فعل ها یا
ثلای و یا رباعی هستند.
GetBC(34);
فعل معتل بر چهار قسم مي باشد: مثال،أجوف، ناقص، لفيف.
تعريف:
اعلال تغييراتي است كه فعل معتل در هنگام صرف مي يابد كه اين تغييرات سه نوع مي
باشند: اسكان،
قلب، حذف
انواع اعلال:
الف) اسكان: ساكن كردن حرف عله (به حذف حركت يا به نقل آن به حرف
ماقبل).
ب) قلب: تبديل حرف عله به حرف متجانس با حركت حرف ما قبل آن (ضمه با
واو، فتحه با الف، و كسره با ياء متجانس است).
ج) حذف: حذف كردن حرف عله ( به دلايلي مانند التقاي ساكنين يا جزم فعل
ناقص).